تشکل سیاسی اسلامی غدیر تشکلی دانشجویی است که در سال 1379 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد استهبان تاسیس گردیده است.
بازدید امروز : 68
بازدید دیروز : 137
کل بازدید : 252550
کل یادداشتها ها : 605
رجانیوز نوشت:
علامه مصباح یزدی در این گفتگو که هفته نامه 9 دی بمناسبت چهارمین سال انتشار و فرارسیدن ایام 9 دی آنرا تدارک دیده بود، به برخی شبهات رسانه ساز پیرامون فعالیتهای سیاسی خود از جمله صحت خبری مبنی بر تذکر رهبر انقلاب به ایشان برای کناره گیری از فعالیت سیاسی نیز اشاره کرده و با رد این ادعا از تاییدات ضمنی نسبت به برخی اقدامات سیاسی سالهای اخیر توسط رهبر انقلاب سخن گفت.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به چالش این روزهای سیاست خارجی کشور نیز پرداخت و با اشاره به خوش باوری مفرط برخی مسئولین دولتی نسبت به امریکا، این رویکرد را نه از روی ضدیت با اسلام و ایران، بلکه به دلیل عدم شناخت کامل از اسلام عنوان کرد.
آنچه در ادامه میخوانید متن کامل این گفتگوی مهم علامه مصباح یزدی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
تشکر میکنیم از حضرتعالی که لطفتان امسال هم شامل هفته نامه 9دی شد و توفیق مصاحبهای دیگر برای این رسانه فراهم شد. ان شاءالله توضیحات شما و پاسخ تان به سئوالات دوستان به همه آنها که این گفتگو را میخوانند برای ادامه حرکت در خط مقام معظم رهبری و انقلاب اسلامیکمک کند. اولین سوالی که مطرح است با توجه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس است که ایشان به مسئله مبارزه و اینکه مسئولان کشور همیشه در مسیر مبارزه اند، اشاره کردند و پیدایش و بقای نظام اسلامیرا هم با همین مبارزه دانستند و بعد فرمودند که مبارزه تمام شدنی نیست چون شیطان و جبهه شیطان همیشه وجود دارد. البته شیوه های مبارزه شاید متفاوت باشد اما سئوال ما این است که از نگاه شما مبارزه امروز با مبارزه در دهه چهل حتی دهه پنجاه و یا در مقایسه با سال های نخست انقلاب چه نسبتی و چه تفاوتی دارد؟
مبارزه آن است که دین از ما بخواهد
آیت الله مصباح:بسم الله الرحمن الرحیم. ما چون عادت کرده ایم به بحث های طلبگی، در هر بحثی ابتدا سعی میکنیم که اول واژهها را تعریف کنیم تا لااقل در آن گفتگو، منظور از آن تعبیرات روشن بشود. کلمه مبارزه یعنی چه؟ در ادبیات سیاسی وقتی مبارزه گفته میشود، یک معنای عامیدارد که هم شامل برخوردهای فکری، اعتقادی و آرمانی میشود، هم شامل فعالیت های جناحی، گروهی و حتی رقابت های شخصی؛ همه اینها اسمش مبارزه است. ما که میگوییم مبارزه، به عنوان یک تکلیف واجب که از امام (رضوان الله علیه) آموختهایم، معنا و مصداقی خاص از مبارزه را منظور داریم که آن هم مبتنی است بر نگاه خاصی که اساساً به زندگی و به مسئولیت های فردی و اجتماعی داریم.
ما معتقدیم که انسان در این عالم آفریده شده تا بعد از شناختن هدف زندگی اش، راه های صحیحرسیدن به آن هدف را بشناسد و با انتخاب خودش بپیماید و چون همه این راهها با جزئیاتش فقط با عقل و تجربه قابل شناختن نیست، خدا پیغمبران را فرستاد. بنابراین انسان باید در این عالم، قبل از هر چیز بفهمد که برای چه خلق شده؟ هدفش از زندگی چیست؟ چه راه هایی باید برود، چه راه هایی نباید برود؟ چه کسانی مانع راه او هستند، آنها را بشناسد، و این که چگونه با آنها برخورد کند؟ هم با دشمنان درونی خود هوای نفس و شیطان، هم با دشمنان بیرونی - چه داخل جامعه خودش و چه در سطح بین المللی- بداند که چه رفتاری باید داشته باشد. همه اینها اسمش دین است. یعنی ما یاد بگیریم چگونه باید زندگی کنیم، هدف کجاست؟ چگونه باید برویم؟ چگونه با دیگران برخورد کنیم؟ این مجموعه با هم میشود دین.
وقتی به این تعریف از دین توجه کنیم، خواهیم دانست که جایگاه دین، تمام و سراسر زندگی انسان است و هیچ بخشی از زندگی خارج از حوزه دین نمیماند. عرصه های مختلف اقتصادی، سیاسی، بین المللی، نظامیو هر عرصهی دیگری شما برای زندگی انسان فرض کنید، همه اینها باید از دین سرچشمه بگیرد. این بینشی است که ما نسبت به دین داریم. آن وقت مبارزه هم همینجا معنا پیدا میکند. یعنی مبارزه آن است که دین از ما بخواهد، در راه رسیدن به اهداف دین باشد. شیوه مبارزه آن است که دین تعیین میکند و سایر مسائلی که در اینجا مطرح میشود، همه در قالب دین برای ما مطرح است و چیز دیگری نداریم. آنجایی که مسائل شخصی باشد، هوسهای فردی باشد اینها خارج از حوزه دین است و ارزشی نخواهد داشت. همه آنچه که ارزش دارد آن است که در سایه دین واقع شود و نهایتاً برای رسیدن به هدف دین که قرب خداست.
دعوای دین?داری فراگیر و سکولاریسم از دوره پیامبر شروع شد
آیا این نگاه مورد قبول همه آحاد جامعه هست؟ یعنی همه افراد همین فهم از مبارزه را دارند؟
آیت الله مصباح:طبعاً این نگاه مورد قبول همه جامعه نیست. نمیخواهیم درصد و آمار تعیین کنیم اما بسیاری از افراد جامعه حتی خواص هستند که برای دین یک حوزه تأثیرگذاری محدودی قائلند. معتقدند دین همین است که آدم اصول دین را قبول داشته باشد و نمازی بخواند، روزهای بگیرد، خیلی آدم خوبی باشد، برای سیدالشهداء عزاداری کند، اطعام کند، از نگاه خیلیها چنین آدمیدیندار است. اما اینکه اقتصادش چگونه باشد؟ روابط اقتصادیاش چگونه تنظیم شود؟ مسائل سیاسیاش چگونه باشد؟ معتقدند اینها ربطی به دین ندارد! احیاناً با خود میگویند اینها دنیاست. دین و دنیا را در مقابل هم میبینند، دین میشود فقط همین مسائل شخصی و اعتقادی و مناسک عبادی و بقیه مسائل میشود دنیا.
در واقع جامعه از این نظر به دو دسته تقسیم میشوند: مردم دیندار به معنایی که ما میگوییم و دسته دوم دیندار به معنای فراگیرش به معنای عامش، دیندارِسکولار. این چیزی است که در زمان همه پیامبران مطرح بوده. زمان خود پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بعد از وفات و قبل از دفن ایشان، این مطلب بارز شد و بعد هم ادامه پیدا کرد تا همین امروز. این نوع نگاه به دین الان به عنوان سکولاریسم مطرح است و یک کسانی به این عنوان شناخته میشوند و در یک زمانی هم در ایران خیلی رسمیترویج میشد و شخصیت های درجه اول کشور هم روی آن مانور میدادند و حتی گاهی میگفتند اگر دین هم بخواهد وجود داشته باشد، باید دینِ سکولار باشد. حالا همکم و بیش اگر به زبان نیاید در دلها هست.
وقتی این نگاه بود، دین میشود یک چیزی در کنار اینها، برای همین در جامعهشناسی امروز، دین یک نهادی است در کنار نهادهای دیگر؛ ما نهاد خانواده داریم، نهاد آموزش و پرورش داریم، نهاد سیاست داریم، نهاد حقوق داریم، در کنار آنها یکی هم نهاد دین است. حالا این چه اندازه است؟ در حقیقت برای خالی نبودن عریضه، به عنوان یک نهاد، جایگاهی هم برای دین قائل شدند. به عنوان واقعیت اجتماعی میگویند دین هم یک چیزی است که مردم دارند! این هم یک نهادی است ولی اینکه در حل مشکلات مردم نقشی دارد، چنین اعتقادی ندارند. در حالی که به عقیده ما اصلاً نهاد حقیقی زندگی انسان آن است که در سایه دین باشد. یعنی دین در همه عرصههای زندگی انسان است و زیر چتر دین است که شاخههایی مثل سیاست، اقتصاد، حقوق و شاخههای دیگر پیدا میشود. این اختلاف ریشهای است و شوخیبردار نیست، نمیتوانیم پنهانش کنیم.
مبارزهای معنا دارد که برای دین باشد
ما چون معتقدیم که باید آن نظر اول را پذیرفت، بنابراین در رفتارها - چه رفتار فردی باشد، چه گروهی، چه خانوادگی، چه اجتماعی و چه جهانی - آن چیزی که با دین و فرهنگ دینی ارتباط داشته باشد، دارای ارزش است و به یک معنا چون اساس فرهنگ هم باورها و ارزشهاست، باید گفت که اصلاً دین یک مقوله فرهنگی است. چون دین هم یک سلسله باورهاو ارزشهاست که حاکم بر همه رفتارهای فردی و اجتماعی انسانها شده است.
بنابراین برای ما مبارزهای معنا دارد که برای دین باشد، با شیوهای انجام میگیرد که دین میپسندد، هدفش ترویج دین و رسیدن به هدف دین یعنی تقرب به خدا باشد. به غیر از این اصلاً چیزی نمیشناسیم. هر رفتار دیگری که به خاطر دین نباشد، حرفهای بچهگانه دنیاپرستان است و چنین نگاهی متعلق به کسانی است که اسلام و قرآن، خیلی از آنها را «کالانعام» مینامند و خیلیهاشان را «شَرُّ الدَّوابّ» نام میگذارد. البته کالانعام دانستن این افراد محترمانه است ولی بدترش، شرّالدواب دانستن آنهاست، بدترین جنبدهها! این فرق اساسی مسئله بین دو نگاه است. ما اگر مبارزه سیاسی داریم یعنی مبارزه سیاسیای که دین میپسندد و برای تحقق اهداف دین است. اگر در این مبارزه سیاسی، دین نباشد کاری با آن نداریم.
از کجا میتوانیم این را بفهمیم که این مبارزه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ما مبارزه دینی است؟ شاخصهاش چیست؟
آیت الله مصباح:از هر راهی که میشود دین را شناخت، میتوانیم مبارزه دینی را هم بشناسیم. باید ببینیم دین حقیقی را چگونه میشود شناخت.
با این نگاه باید بگوییم که چون در بخشهای مختلف این حوزه، مبارزه فرهنگی است پس این نوع مبارزه اصالت و اهمیت بیشتری نسبت به امور دیگر دارد.
آیت الله مصباح:به یک معنا عرض کردم که خود دین هم یک مقوله فرهنگی است. این دوتا خیلی به هم نزدیک هستند. البته فرهنگ، تعاریف بسیار مختلفی دارد و در همه آنها این قرابت نیست ولی در اکثر تعاریف چون اساس فرهنگ، باورها و ارزشهاست، فرهنگ با دین خیلی قرابت پیدا میکند.
در مبارزه با همین تعریفی که فرمودید، از نظر شخصیتی حضرتعالی به امام و آیتالله کاشانی نزدیکتر بودید؟
آیت الله مصباح:من کسی نیستم که بگویم به چه کسی نزدیک بودم. گفتم از اینها یاد گرفتم، ابتدا شاید از مرحوم آقای کاشانی بود بعد هم از حضرت امام(ره). شخصیت برجسته دیگری که بگویم در کنار اینها مطرح باشند، یادم نمیآید. البته حقیقت این است که مسائل و وظایف اجتماعی را اساساً از امام یاد گرفتم و باور قلبی کردم. نه صِرف تقلید باشد بلکه از امام یاد گرفتم. هیچ کس دیگر مانند ایشان پا به میدان نگذاشته بود که اینطور صریح بگوید بخش اعظم فقه مربوط به سیاست است. این را فقط امام بیان میکرد! کسانی دیگر فعالیتهایی داشتند، قبلاً هم بودند، زمان مشروطیت هم مراجع دخالتهایی داشتند و در آن زمان هم، از علما کسانی بودند که از مرحوم آقای کاشانی حمایت میکردند، هم از علمای درجه اول و هم از فضلای دیگر، اسمشان یادم است مثل حاج محمد آقای تهرانی بود که هیأت قائمیه را در تهران تأسیس کرده بودند. ایشان هم فاضل و تحصیلکرده نجف بودند ولی علاقهمند به این جناح بود، یک گروه فعالی بودند. اما آن که میتوانم بگویم دینم را با این تعریف از او یاد گرفتم، امام(ره) بود که رسماً به بنده آموخت که فعالیتهای اجتماعی در کنار نماز و مثل نماز واجب است.
مارکسیست?ها امام را اهل مبارزه نمیدانستند!
اخیراً از سوی بعضی کسانی که در انقلاب سابقهای هم دارند، ادعا میشود که آقای مصباح در یک برههای به صورت جدی اهل مبارزه نبود، حتی در هفتههای اخیر گفتند آن اسناد دالّ بر مبارزه سیاسی که شما امضا کردهاید، بیانیههایی برای دهه 40 بوده و بعد از سال 42 تا سال 55 انقطاعی حاصل شده و آقای مصباح اهل مبارزه نبودند. به نظر می رسد با این توضیحی که الان فرمودید، ظاهراً تلقی شما از مبارزه با تلقی این آقایان از مفهوم مبارزه متفاوت بوده و این منجر میشده که آنها فکر کنند شما مبارز نیستید؛ در حالی که از نگاه شما اساساً آن رفتاری که آنها قائل به مبارزه بودند - مثل همکاری با منافقین برای سرنگونی رژیم پهلوی - را اساساً شما مبارزه نمیدانستید.
فتنه سال 88 اسلامیت نظام را هدف گرفته بود
خدا ما را عاقبت بخیر کند. چون ایام یوم الله 9 دی نزدیک است و ما هم در طول سال با انتشار نه دی اهداف آن روز را دنبال می کنیم؛ چند سئوال در این خصوص مطرح است. اینکه مقام معظم رهبری فرمودند فتنه، خط قرمز است، منظور ایشان دقیقا چه ابعادی از فتنه بود؟ آیا منظور سران فتنه است؟ شخصیت های مؤثر در فتنه است؟ اخیراً که حضرت آقا مریض احوال بودند، بعضیها واسطه گری کردند تا یکی از چهرههای اصلی فتنه به بهانه عیادت به دیدن ایشان برود و به نحوی خصوصی عذرخواهی کند و موضوع تمام شود. اما حضرت آقا فرموده بودند که این افراد بغی کردند و باغی بر انقلاب بودند و باید مصداق آن آیه بشوند که خداوند فرمود «الّا الذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا» توبه کنند و اصلاح کنند و آشکارا عذرخواهی کنند، تا نظام از آنها بگذرد. سئوال این است که چرا ایشان نمیگذارند موضوع فتنه به فراموشی سپرده شود ومدام بر بزرگداشت 9دی و خط قرمز بودن فتنه تأکید میکنند؟
آیت الله مصباح:اینکه من عرض میکنم در حد فهم قاصر خودم است. آقا نیتشان چه بوده و چه چیزی را لحاظ کردند، خودشان باید بفرمایند. اولاً حضرت آقا با بسیاری از سیاستمداران در ریشه این مباحث با هم اختلاف دارند. اینکه عرض کردم امام همه جا صحبت از اسلام میکردند؛ شما سخنرانیهای امام را واژهشماری کنید، بیشترین واژه در کلمات حضرت امام، اسلام بود، اما دیگران اینطور نیستند. معلوم نیست در عمرشان چند بار در سخنرانیها اسم اسلام را برده باشند! اما امام در یک سخنرانیاش شاید چندینبار روی اسلام تأکید میکردند. آقا هم همینطور است، ایشان هم شاگرد آن مکتب است.
کسان دیگر اینطور فکر نمیکردند، میگفتند ما داریم با امپریالیسم مبارزه میکنیم. اگر خیلی فکر عالی داشتند میگفتند ملیگرا هستیم و داریم برای ایران عزیز فداکاری میکنیم! در نگاه اینها اسلام حاشیه است، گاهی هم شاید اسمیاز آن برده شود برای اینکه مردم خوششان بیاید و الّا اعتقادی ندارند به اینکه نظام اسلامیاست، حکومت اسلامیاست، جمهوری اسلامیاست. میگویند این پسوندی است که بعد از انقلاب شایع شده! چون اصلاً نمیشود مملکت را با دین اداره کرد! بنابراین وقتی ایشان میگویند که فتنه خط قرمز ماست چون چیزی که بخواهد با اسلامیبودن نظام تلاقی داشته باشد، این خط قرمز است و فتنه سال 88 اسلامیت نظام را هدف گرفته بود. فتنه آن حرکتی است که باعث میشود این روح اسلامیبودن نظام از بین برود. غیر این میشود یک نظام دموکراتیک، حالا خوب است یا بد، برای خودشان است. بالاخره واقعیت این است که این یک چیزی است و آن یک چیز دیگری است. بحث بر سر این است که ما دلمان بسوزد برای این که احکام اسلام تعطیل میشود، یا دلمان بسوزد برای اینکه مثلاً دیکتاتوری است؟ اصلاً فکر برخی این است که ما بر ضد دیکتاتوری مبارزه کردیم، مردم خودشان تصمیم میگیرند آقا بالاسر نداشته باشند. این بهترین تعبیر است که از یک طرز تفکر سکولار میشود بیان کرد.
نکته دوم اینکه حالا ما معتقدیم که باید نظام سرکار باشد و قانون اساسی ما اسلام را مورد تاکید قرار داده؛ ولی آیا این کاری که میخواهیم انجام دهیم، به نفع اسلام است یا به ضرر اسلام؟ مسأله در تشخیص مصداق است! اینجا هم باز افکار و اندیشهها با هم فرق میکند. کسانی مهمترین مصالح دنیوی را عزت اسلامیمیدانند و ایران هم اگر میگویند برای این است که ایران تنها کشور مدعی پیادهکردن اسلام است و ما انقلاب کردیم برای اسلام. شاید کسانی فکر کنند کهما میتوانیم این پسوند اسلامیرا کمرنگ کنیم تا بعضی از موانع و دشمنیها را کم کنیم، تا چه حد اگر این کمرنگ شود مجاز هستیم؟ من فکر میکنم که مقام معظم رهبری مثل حضرت امام (رضوان الله علیه) اصل را اسلام میدانند و برای همه چیز در سایه اسلام ارزش قائل هستند. بنابراین اگر چیزی به اسلامیبودن نظام لطمه بزند، جلوی آن میایستند و این، خط قرمز است.
به نظر میرسد که حتیوجه تمایز، واژه «اسلامیت» در این نظام نیست، و الّا کنار ما جمهوری «اسلامی» پاکستان هم هست و ما هم جمهوری اسلامیایران؛ ولی ما یک مقوّمیبرای این اسلامیت داریم که آنها ندارند...
آیت الله مصباح:البته آن اسلام هم اشتراک در اسم است و الّا اصلاً هویت پاکستان به خاطر این که از هند جدا شود و مستقل شود، اسلامیتش بود، اگر اسم اسلامیت نبود مردم نمیآمدند کمک کنند.
ولایت فقیه سمبل اسلامیت نظام ماست
نماد اسلامیت نظام ما ولایت فقیه است. حالا اگر کسانی در داخل نظام باشند ولی با تردید نسبت به آن عمل کنند، چه باید کرد؟
آیت الله مصباح:همه دنیا میدانند که ولایت فقیه سمبل اسلامیبودن این نظام است. اما کسانی از اول اصلاً نسبت به این موضوع موافق نبودند، میگفتند این یک دیکتاتوری آخوندی است، دیکتاتوری نعلین! بعضیها هم اصلش را پذیرفتند و گفتند که چون مردم رأی دادند ما آن را قبول کردیم، حالا اگر مردم رأیشان را پس بگیرند، ما هم قبول نداریم! اصلاً یک بار دیگر رفراندوم کنیم تا ببینیم مردم ولایت فقیه را میخواهند یا نمیخواهند؟ زمینهسازی کنیم برای این کار تا جایی که حرمتها شکسته شود و حتی مردم نسبت به امام هم تعرّض کنند. سالهای قبل بعضی مدیران بالادست کشور گفتند اینطور نیست که همه مردم امام را دوست بدارند، نه خیلیها هم با امام میانهای ندارند. صریح گفتند و در روزنامههایشان هم نوشتند.
اگر یادتان باشد یکی از رؤسای جمهور گذشته میگفت که ما ولایت فقیه را از این جهت قبول داریم که در قانون اساسی آمده یعنی اگر فردا در قانون اساسی نوشتند ما ولیّ فقیه نمیخواهیم، من اعتقادی به ولایت فقیه ندارم. اگر فردا اصلاحیهای به قانون اساسی خورد و این حذف شد، مانعی ندارد هرچه مردم بگویند، تعبیرش هم همین است: هرچه مردم بگویند!
صحبت این بار مقام معظم رهبری درباره فتنه، خیلی صریح بود با اینکه پنج شش سال از فتنه گذشته ولی صریحتر از همیشه درباره فتنه صحبت کردند و تعبیرشان این بود که فتنه خط قرمز نظام است. حتی گفتند که دولتمردان همانطور که در جلسه رأی اعتماد قول دادند، به فاصلهگذاری با فتنه و فتنهگران پایبند باشند. به نوعی ایشان خواستند توجه به مصادیق پیدا بشود.
آیت الله مصباح:مقام معظم رهبری که جانشین امام (ره) هستند و به تعبیر مسامحهآمیزی، روح امام راحل در کالبد ایشان وجود دارد، مانند امام عزیز مصالح را مقایسه میکنند و بیان میکنند. ممکن است مطلبی در زمانی گفتنش لازم باشد و یک زمانی لازم نباشد. همان طور که میدانید، غیر از مسئله تشخیص هدف و تشخیص روش، تشخیص مصادیق هم مهم است. حالا بر فرض که ما در هدف توافق کردیم و روش مبارزهمان هم مشخص شد و دشمن را هم کاملاً میشناسیم و در تشخیص دشمن هم اشتباهی نداریم؛ اما این مورد آیا مصداق این مبارزه هست یا نیست؟ مصداق این وظیفه شرعی هست یا نه؟ مصلحت جامعه انقلابی هست یا نیست؟ در تعیین این مصادیق طبعاً اختلافات بیشتر خواهد بود. آن اختلاف، یک اختلاف ریشهای بود. آنجا دو دسته میشدند، سکولار و غیرسکولار؛ اما به اینجا که میرسد در تعیین مصداق طبعاً اختلافات خیلی بیشتر میشود، در هر مورد خاصی ممکن است اختلاف سلیقه باشد، این که فلان عمل اهمیت دارد یا آن؟ ضرورت دارد یا نه؟ مخصوصاً در رعایت اولویتها اختلاف سلیقه زیاد میشود.
به پیامبر هم ایراد می?گرفتند!
تاکنون چندبار در سخنان حضرتعالی تأکید شده که یکی از مهمترین مشکلات کشور این است که بسیاری از مدیران کشور از عمق وجود به مسئله ولایت فقیه اعتقاد ندارند! برخیها که این را میشنوند، میگویند این که اکثر مسئولان کشور اعتقاد ریشهای و مبنایی به ولایت فقیه ندارند، عیب نظام جمهوری اسلامیاست و نباید این را گفت.
آیت الله مصباح:مگر صدر اسلام چطور بود؟! همه اعتقاد داشتند به این که هر چه پیغمبر میگویند از طرف خداست؟ هر چه میگوید باید پذیرفت یا نه؟ آیا این عیب نظام دوره پیامبر نبود؟ بله این عیب دارد ولی چه کار باید کرد؟ همان عیبی که جامعه زمان پیغمبر داشت، جامعه ما هم دارد. شاید کمرنگترش و جامعه آن زمان بدتر هم بود!
البته توجیه میکنند میگویند ولی فقیه که معصوم نیست. بالاخره ما در حد فهم مدیریتی خودمان میتوانیم تصمیماتی بگیریم ...
آیت الله مصباح:اگر ملاحظه کرده باشید در صدر اسلام کسانی -که بعد از رحلت پیغمبر جای ایشان نشستند- بعضی احکام که نازل میشد اینها اعتراض میکردند! حکم شرعی را پیغمبر بیان میکردند ولی اینها اعتراض میکردند! در کتابهایشان آمده که وقتی آیه راجع به احکام حج تمتع نازل شد، کسانی آمدند به پیامبر گفتند - عین همین تعبیر -که آیا ما برویم احرام حج ببندیم در حالی که از عورتمان منی میچکد؟! با همین تعبیر! ضعف ایمان و اعتقاد و اشتباه در فکر، کم نبوده است. آن طرفش کم است.
برخی استدلالهای رهبری بر اساس منطق جدلی با فتنهگران بود
حکم حکومتی رهبر انقلاب، مانع اعدام سران فتنه شد
مقام معظم رهبری خیلی تلاش کردند که آقایان موسوی و کروبی را برگردانند داخل جبهه انقلاب، حتی بعد از عاشورای سال 88 تا یک سال اینها در حصر نبودند اما در سال 89 وقتی تلاش کردند تا با اعلام راهپیمایی 25 بهمن به جای راهپیمایی 22 بهمن شکاف های جامعه را بیشتر کنند با نظر شورای عالی امنیت ملی، حکم حصر برای آنها تعیین شد.این جرم یا گناه بغی، گناه بزرگی است و حضرت امام فرمودند حفظ نظام از اوجب واجبات است؛ حالا وقتی یک نفر علیه نظام قیام میکند، این کار از اکبر کبائر است. آیا اساساً از چنین گناه بزرگی توبهکردن ممکن است؟ این توبه چه مقدماتی لازم دارد؟
آیت الله مصباح:همه اینها جوابش بستگی به حکم حکومتی دارد. اگر حکم حکومتی نبود، هم طبق شرع و هم قوانینی که ما داریم اینها باید مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است. چه کسی اینها را از اعدام نجات داد؟ اگر حکم و نظر ولیّ فقیه نبود، اینها باید اعدام میشدند. برای توبه هم شرایط به حکم حکومتی بستگی دارد. آن مصلحتی که ایجاب میکند تا از حکم اولیه اعدام صرف نظر شود، مصلحت جامعه اسلامیاست که ولیّ فقیه تشخیص میدهد. هرچه تشخیص دهد نظر او معتبر است. اگر مصلحت نبود طبق روال عادی اینها باید دادگاهی میشدند و بدون شک محکوم به اعدام بودند. حتی نه یکبار اعدام بلکه به دلایل مختلف باید اعدام شوند.