سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تشکل غدیر
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
  تشکل سیاسی اسلامی غدیر[9]
 

تشکل سیاسی اسلامی غدیر تشکلی دانشجویی است که در سال 1379 در دانشگاه آزاد اسلامی واحد استهبان تاسیس گردیده است.

    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 16
کل بازدید : 247457
کل یادداشتها ها : 605

نوشته شده در تاریخ 95/12/2 ساعت 12:24 ع توسط تشکل سیاسی اسلامی غدیر






 سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران، در گفت‌وگویی درباره موضوعات مختلفی ازجمله ویژگی‌های مرحوم هاشمی و نیز بررسی عملکرد دولت روحانی و انتخابات آینده صحبت کرده که گزیده آن در ادامه می‌آید.



* آقای هاشمی در اواخر عمرشان سفری به کرمان داشتند؛ در آن سفر، نمایندگان و مقامات که حدودا 20 نفری می‌شدند دور ایشان نشسته بودند، ایشان خاطرات روزهای پایان جنگ را تعریف کردند که من خودم تا آن روز نشنیده بودم؛ آقای هاشمی گفتند وقتی رفتیم حلبچه! آن‌قدر صحنه‌های تکان‌دهنده در آنجا دیدم که همان‌جا تصمیم گرفتم و حتی آن را به آقای روحانی گفتم که می‌روم امام را قانع می‌کنم که جنگ را باید تمام کنیم. آقای هاشمی در آن سفر گفت: من در حلبچه دیدم زنی بچه‌اش را بغل کرده که تا از پله‌ها به پناهگاه برود، اما همان‌جا در پله‌ها خشکش زده بود؛ تعدادی خانم را دیدم که به چشمه‌ای رفته بودند تا دست و صورت‌شان را بر اثر سوختگی آب بزنند که همان‌جا خشکشان زده بود. آقای هاشمی در ادامه گفت که «به آقای روحانی گفتم اگر صدام دیوانه چنین بمبی را در تهران، شیراز و اصفهان بزند، چه کار می‌خواهیم کنیم؟ وضع حلبچه وحشتناک بود. من آمدم و امام را متقاعد کردم که جنگ را باید تمام کنیم».
 


*آقای هاشمی به محتشمی می‌گوید شما بروید مترو را راه بیندازید که وقتی در دولت برای این موضوع بحث می‌کنند، دولت مهندس موسوی، شروع مجدد مترو را رد می‌کند. آقای هاشمی قانع نمی‌شود و به مهندس موسوی تلفن می‌کند که جلسه بعدی دولت خودم می‌آیم و دفاع می‌کنم و خود آقای هاشمی به عنوان رئیس مجلس می‌رود و در دولت از شروع پروژه مترو تهران دفاع می‌کند و مترو را راه می‌اندازد. این یک علامت است، آن‌هم در زمان جنگ که منابع کم بود و مشکل داشتیم یا اصلا خود تأسیس دانشگاه آزاد برای دوران جنگ است، پس ببینید در آن ایام چه‌ کارهایی برای سازندگی صورت گرفته بود.
 

 

*آقای هاشمی هیچ‌‌وقت جمهوری اسلامی را نشکست. خودش بارها شکست، شکست و شکستِ خود را تحمل کرد، اما کلمه‌ای و قدمی برای تضعیف نظام برنداشت.اینکه آقای هاشمی را ردصلاحیت کردند ولو به عنوان کهولت سن، یک شکست برای آقای هاشمی بود، آقای هاشمی شکستن را پذیرفت، اما سیاست را رها نکرد، قهر نکرد، یک روز هم از انقلاب و نظام قهر نکرد و شکست خودش را پذیرفت، اما شکستن نظام را نپذیرفت و پای نظام ایستاد.*خاطرم هست که در دوران ریاست‌جمهوری، جلسات هفتگی با رهبری تشکیل می‌شد، تا یک زمانی این طور بود که وقتی من رئیس دفتر بودم، یک هفته آقای هاشمی میهمان آقا بودند و یک هفته آقا میهمان آقای هاشمی بودند و شام در کنار هم بودند و بحث می‌کردند. یک اختلاف دیدگاه‌هایی بود که ساعت‌ها و چندین جلسه آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای با هم بحث کردند و نهایتا آقای هاشمی خطاب به رهبری این‌گونه جمع‌بندی کردند که شما ولی‌فقیه هستید و من نظراتم را به شما می‌گویم، اما اگر جمع‌بندی شما چیز دیگری است، من جمع‌بندی شما را عمل می‌کنم.

 

 

*در حوزه‌های مختلف کارکرد دولت قابل بررسی است. در بخش سیاست خارجی کارنامه دولت را موفق می‌دانم، هرچند انتقادهای صحیحی ممکن است نسبت به برجام وجود داشته باشد، اما انجام این پروسه در کل، کار درستی بوده است.
 

 

*در یارانه‌ها دولت ضعیف عمل کرد. دلیل ندارد که بگوییم مردم داوطلبانه انصراف بدهند؛ دولت از اول باید قاطع برخورد و یارانه‌ها را حذف می‌کرد و این انتقاد را به دولت دارم. به روحانی گفتم در دانشکده اقتصاد به من یاد دادند که تورم و شاخص رشد را هم‌زمان مورد توجه قرار دهیم. با این شرایط اقتصادی کشور، سالی 40 هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه توزیع کنید که چه شود؟ هر کسی پول ندارد باید فرم کمیته امداد را پر کند تا ادعایش ثابت شود. مردم باید ثابت کنند که بنیه‌ مالی‌شان کم است.
 

 

*من تأکید دارم روی این موضوع که باید بین نفر اول و نفر دوم هماهنگی وجود داشته باشد. آقای دکتر روحانی یک اصولگرا بود. نماینده ولی‌فقیه در شورای‌عالی امنیت‌ ملی بود. بعد از آقای هاشمی که روابط ویژه‌ای با آقای خامنه‌ای داشتند، آقای روحانی تنها کسی بود که وقت ثابت با رهبری در طول 16 سال دبیری شورای‌عالی امنیت ملی داشته و تمام مصوبات را به آقا می‌برده، بحث‌ها را هماهنگ کرده و از تمام سلیقه‌ها و زوایای نظری و فکری و سیاسی مقام معظم رهبری آگاه بوده است.


 

*جز آقای روحانی کسی در جغرافیای سیاسی ایران نیست که بخواهد با آقای خامنه‌ای هماهنگ باشد. این هماهنگی هم باید وجود داشته باشد، مدلش هم همانی بود که آقای هاشمی عمل می‌کرد، منتقل می‌کرد، نظرات را می‌گفت و درنهایت رهبری تصمیم می‌گرفتند و همه هم تسلیم می‌شوند.


 

*نکته بعدی دراین‌زمینه، اراده است. آقای رئیس‌جمهور وقتی اراده کرد که مسئله هسته‌ای را حل کند، آن را حل کرد، پای کار ایستاد، مگر ما اطلاع نداریم آ‌قای روحانی در برخی مقاطع وقتی به بن‌بست می‌رسید، اوقات تلخی هم کرده است. گله هم کرده است. مجلس را هم به کار گرفته! قوه قضائیه را همراه خود کرده؛ بنابراین در بقیه مسائل هم همین کار را انجام دهند.


 

*ما رئیس‌جمهوری می‌خواهیم که با رهبری هماهنگ باشد، قدرت رهبری را پشت دولت بیاورد تا مشکلات مردم حل شود. قوا هم باید هماهنگ باشند. با آ‌دم‌هایی که می‌خواهند از جوی بپرند تا پای‌شان خیس نشود، کشور را نمی‌توان اداره کرد. ما باید شجاع‌ترین و پاک‌ترین و تواناترین مدیران را به کار بگیریم تا کار کشور راه بیفتد.
 

 

*من سه شرط برای بهترکردن اوضاع در نظر دارم؛ یک: رئیس‌جمهوری هماهنگ با رهبری. دوم: هماهنگی قوا برای یک هدف مشترک در راستای خدمت به مردم و سوم: به‌کارگیری بهترین نیروهای کشور و توانمند و سالم.
 

 

*برادر آقای رئیس‌جمهور یا برادر قوه قضائیه یا اصلا برادر من باشد، اگر خلاف کرده رسیدگی کنید. شما می‌آیید می‌گویید برادر رئیس‌جمهور این کار را کرده؛ هفته بعد می‌آیید می‌گویید هنوز هیچ پرونده‌ای وجود ندارد و هیچ جرمی ثابت نشده است.
 

 

*در سال 1375 من نماینده مجلس بودم، آقا محسن رئیس دفتر بود و آقای ولایتی وزیر خارجه دولت آقای هاشمی بودند. جلسه جامعه روحانیت در دفتر ایشان تشکیل شد. ایشان تحلیلی کرد که ببینید شما 30 درصد آرای جامعه را دارید، شاخص را هم انتخابات مجلس پنجم که در آن آقای ناطق‌نوری 30 درصد آرا را آورده بود، قرار داد. سقف رأی اصولگرایی همین 30 درصد بود که آن‌موقع راست می‌گفتند. چپ هم رأی آقای بهزاد نبوی را ملاک قرار داد که 20 دصد آرا را آورده بود. برای میانه که فائزه خانم هاشمی این رأی را نمایندگی می‌کرد آن هم 30 درصد آرا آورده بود. پس ترکیب سیاسی ایران آن زمان این طور بود که اصولگرایی 30 درصد، چپ 20 درصد و میانه هم 30 درصد رأی داشتند. آرای میانه را کارگزاران نمایندگی می‌کرد. بقیه هم تصمیم‌گیری نکرده بودند و متناسب با شرایط تصمیم‌گیری می‌کردند. خطاب به اعضا گفت شما اگر با کارگزاران متحد شوید، 30 با 30 می‌شود 60 و انتخابات را پیروز خواهید بود. اگر شما متحد نشوید و چپ با کارگزاران متحد بشود، 50 و یک مقدار هم تلاش کنند انتخابات را می‌برند. هیچ‌کسی چیزی نگفت و همه سکوت کردند. آقای هاشمی فکر کردند متوجه بحث نشده‌اند؛ بنابراین یک بار دیگر با جزئیات بیشتر توضیح دادند. باز مجدد همه سکوت کردند و آقای هاشمی گفت پس شما تصمیم‌تان را گرفته‌اید و دیگر بحثی برای من باقی نمی‌ماند. خُب تصمیم‌شان را غلط گرفتند و رفتند و حاضر به ائتلاف هم نشدند. همان موقع بین کارگزاران و روحانیت مبارز بحث شد که روی آقای حبیبی یا حتی دکتر روحانی تمرکز شود یا اینکه بحث کنند درباره آقای ناطق‌نوری، البته کارگزاران با آقای ناطق‌نوری به خاطر فضای مجلس چهارم، همراه نبود.
 

 

*به نظر من یک کار جمعی چه در جبهه اصولگرایی و چه در جبهه اصلاح‌طلبی می‌تواند جای هاشمی را بگیرد. الان یک کار جمعی بین آقای روحانی، حسن آقا (سیدحسن خمینی) و آقای خاتمی که شما می‌گویید رئیس دولت اصلاحات می‌تواند خلأ آقای هاشمی را در جبهه ما پر کند.

 

الف








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ